(۶)هفت عادت مردمان مؤثر- عادت یک: اقدام به عمل

۸:۲۶ ب.ظ ۱۶/آذر/۱۳۹۹

فصل اول

اقدام به عمل

طبیعت راستین ما آدمها این است که دست به عمل بزنیم، نه اینکه مورد اعمال نفوذ دیگران باشیم. این امر به ما توانایی انتخابِ واکنش های مان را نسبت به اوضاع و شرایط ویژه می دهدو و به ما کمک می کند که شرایط جدید و دلخواهمان را بوجود آوریم.

 

 

اقدام به عمل به معنی زورگوبودن ، نفرت انگیز یا پرخاشگر بودن نیست و به معنای شناخت مسئولیت پذیری برای آوردن امور است.

 

 

همه افراد منتظرند تا واقعه ای رخ دهد، یک یک نفر از آنها مراقبت کند. اما کسانی که کارِ خوب پیدا می کنند یا افراد راضی وموفقی هستند، افراد عاملی هستند که راه حل مشکلات اند، نه مشکلات! افرادی که ابتکار عمل را به دست می گیرند تا با رعایت بی وقفه اصول درست، هر کاری که لازم می دانند، به انجام برسانند و کار را سرو سامان بدهند.

اقدام به عمل، کلیدی ترین و اولین گام برای شناخت استعدادها، شرکت در دوره های آموزشی، کشف قابلیت ها، درست دیدن و خلاقیت در کشف راه حل هاست.

این روش را حتی می شود از همان بچگی با “عملِ خوب خودمان” به کودکان مان هم آموزش دهیم و به آنها بیاموزیم که “از ابتکار و منابع خودشان برای انجام کارهایشان استفاده کنند”.

 

 

عامل بودن بخشی از طبیعت انسان است، اگرچه ممکن است عضلات عامل بودن، به خواب رفته باشند، اما وجود دارند و نیاز به قوی شدن دارند. البته سطح بلوغ افراد هم در میزان عامل بودنشان اثر دارد ما نمی توانیم از کسانی که عمیقا از نظر عاطفی متکی اند، انتظار همکاری خلاق داشته باشیم، اما دست کم می توانیم فضایی را ایجاد کنیم که افراد مجالی پیدا کنند تا با اعتماد به نفس خودشان، مشکلات را حل کنند.

عامل یا معمول بودن

برای ایجاد توازن بین تولید و قابلیت تولید، باید در زندگی مان ابتکار عمل داشته باشیم. برای پرورش هفت عادت هم همینطور! پرورش هریک از شش عادت باقیمانده ارتباط مستقیمی با قدرتِ عضلات عامل بودنتان دارد. چرا که هریک از آنها این مسئولیت را به عهده تان می گذارد که “دست به عمل بزنید و اقدام کنید!” اگر منتظر شوید تا دیگران به جای شما دست به عمل بزنند، مورد اعمال نفوذ دیگران قرار می گیرید و رشد و پیشرفت از شما دور می شود.

تجربه شخصی:

چند روز پیش، مستندی در مورد سرکار خانم ایران درودی ساخته آرته باکس را می دیدم و به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم. ایشان به نظر من از جمله بانوانی بودند که نمونه زنده “اقدام به عمل” هستند. در یکی از سخنرانی هایشان می گفتند که من همیشه به دلِ تجربه های جدید رفتم و مسیرهای جدید را برای خودم ساختم. مسیرهایی که در آنها به طور اتفاقی بهترین تصادف های زندگی ام رقم خورد. وقتی این مستند را می دیدم به شدت یاد کتاب هفت عادت مردمان مؤثر افتادم. به یاد روزهای زیادی که بارِ افسردگی سنگینی را روی دوشهایم حس می کردم و نمی توانستم قدم از قدم بردارم! روزهایی که به شدت نیازمند کسی بودم که اقدامی کند و مرا از ورطه ای که در آن افتاده بودم نجات دهد! آن آدم کسی نبود جز خودم که با همین کتاب “هفت عادت مردمان مؤثر شروع کردم و شعله هایی بسیار کم جان را در درون خودم روشن کردم. شعله هایی که خیلی زود در بادها و طوفان های درونم خاموش می شدند. شعله هایی که حتی توسط اطرافیانم -که به این خاموشیِ من عادت کرده بودند و من را تحت سلطه شان گرفته بودند- گاه و بیگاه خاموش می شدند! اما من دست از اقدام برنداشتم و برنمی دارم! همچنان با هر ابزاری که به دستم برسد، شعله های درونم را روشن می کنم و روشن نگهشان می دارم! گاهی حس می کنم به یک پاسبان درونی احتیاج دارم که از شعله های درونم مراقبت کند.  

 

راهکارهایی برای شناخت موانعِ درونی ما برای عامل بودن

۱- گوش فرا دادن به زبان خود

گرایش ها و رفتارهای ما ناشی از برداشت های ماست و ما فقط می توانیم با سلاح خودآگاهی، خودمان را آزمایش کنیم و با نقشه های نهفته ذهنی مان آشنا شویم. اولین قدم برای خودآگاهی را می توانیم با دقت کردن به نوع حرف زدن مان برداریم: شما بیشتر از کدامیک از جملات زیر استفاده می کنید؟

  زبان واکنشی                                                                                               زبان عامل

در این مورد، کاری از دستم ساخته نیست                                      بالاخره باید راهی داشته باشد!

من اینطوری ام دیگه!                                                                   باید نگرش بهتری انتخاب کنم

فلانی خیلی غمگین/ ناراحت/ عصبانی ام می کند!                               به احساسم مسلط هستم!

آنها اجازه این کار را نخواهند داد!                                              با آنها صحبت می کنم و قانعشان می کنم

نمی توانم                                                                                       انتخاب می کنم

من باید….                                                                                       ترجیح می دهم که….

اگر می شد…                                                                                        انجام خواهم داد

مجبورم که…                                                                                    انتخاب من این است که

 

زبان واکنشی ناشی از برداشت بنیادین جبر در درون ماست و ناشی از علاقمندی به “تفویض مسئولیت به دیگران” است به این مفهوم که:

من مسئول نیستم و نمی توانم واکنش خودرا انتخاب کنم و در وضعیت فعلی گیر افتاده ام.

 

در سمیناری در مورد عامل بودن، مردی کنارم آمد و گفت:

  • حرفهایی را که می زنی دوست دارم، اما بعضی وقتها شرایط آدمها واقعا با هم متفاوت اند. مثلا به ازدواجم نگاه کن! واقعا نگرانم! من و همسرم دیگر احساسی را که سابقا به هم داشتیم را از دست داده ایم، حس می کنم که دیگر همدیگرا دوست نداریم! چه می توانم بکنم؟

به او گفتم:

  • دوستش بدار!
  • متوجه نیستی انگار چه می گویم! می گویم حس عشقی بین مان وجود ندارد
  • پس دوستش بدار! اگر احساسی وجود ندارد، بهترین دلیل است که دوستش بداری
  • اما این که تضاد است! وقتی کسی را دوست نداری، چطور باید دوستش بداری؟
  • دوست من، دوست داشتن، یک فعل است! عشق، احساس و دلبستگی، ثمره دوست داشتن است. پس دوستش بدار! به او خدمت کن، برایش ایثار کن، با او همدلی و تأئیدش کن!

 

در ادبیات ارزشمند همه جوامع در حال پیشرفت هم “دوست داشتن” یک فعل است اما افراد واکنشی آن را تبدیل به احساس می کنند. هالیوود معمولا این احساس را بوجود آورده که باور کنیم که ما مسئول نیستیم و در واقع محصول احساس هایمان هستیم. اما این فیلم ها بیانگر واقعیت نیستند. اگر احساس های ما، اعمال ما را کف اختیار گرفته اند، به این دلیل است که مسئولیت خود را وا نهاده ایم و در واقع خودمان این توانایی را به احساس هایمان داده ایم با ما چنان کنند.

انسانهای عامل، عشق را به فعل تبدیل می کنند

عشق :

  • کاری است که انجام می دهی
  • ایثاری است که برای آن دیگری می کنی
  • چیزی است که به کسی می بخشی
  • درکی و همدلی ای است که با یک فرد دردمند می کنی…

اگر می خواهی عشق را بیاموزی، به مادری نگاه کن که نوزادی را به دنیا آورده است. آنها منابع الهام، برای یادگرفتن فداکاری اند.

عشق ارزشی است که از طریق اعمال مهر آمیز عملی محقق می شود.

۲- شناخت و دقت به حلقه نفوذ- حلقه نگرانی

دومین ابزار برای خودآگاهی و هوشیاری ما از میزان عامل بودن مان این است که ببینیم وقت و انرژی خودرا صرف چه چیزی می کنیم. همه ما نگرانی های گسترده و زیادی داریم. سلامت فرزندانمان، مشکلات کاری مان، وام ها، قرض ها، اوضاع کشورمان، جنگ هسته ای و …

بعنوان یک تمرین اولی و در اقدام اول، می توانیم دایره ای بکشیم و هرآنچه که نسبت به آن نگرانی داریم را در آن بنویسیم. منم بعنوان تمرین این کار رو انجام دادم و در شکل پائین می تونید نتیجه شو  ببینید.

 

حالا در مرحله بعد، یک حلقه دیگر هم درون حلقه نگرانی می کشیم و اسم آن را حلقه نفوذ می گذاریم و نگرانی هایی که می توانیم درباره شان کاری کنیم را در این حلقه قرار می دهیم.

 

حالا می توانیم به دقت به اینکه ما در طول روز وقت خودرا بیشتر صرف کدامیک از این حلقه ها می کنیم، به میزان عامل بودن خود پی ببریم.

افراد عامل تلاش های خودرا متوجه حلقه نفوذ می کنند و به اموری می گردازند که می توانند درباره شان کاری بکنند. طبیعت انرژی آنها مثبت است و موجب گسترش حلقه نفوذشان می شود. این در حالی است که افراد واکنشی تلاش خودرا به حلقه نگرانی معطوف می کنند. به نقاط ضعف سایر افراد و مشکلات محیط و اوضاع و شرایطی که نمی توانند در کف اختیار بگیرند توجه می کنندو توجه منفی آنها موجب ملامت و گرابشهای متهم کننده و زبان واکنشی و احساس قربانی بودن می شود. این انرژی منفی، همراه با غفلت از زمینه هایی که می توانند درباره شان کاری بکنند، سبب کاهش کوچکتر شدن حلقه نفوذ آنها به مرور زمان نیز می شود.

مادامی که سرگرم امور داخل حلقه نگرانی خود باشیم، به آنها این توانایی را می بخشیم که مارا کنترل کنند.

انواع روشهای برخورد با نگرانی ها و مشکلات

مشکلاتی که با آنها روبرو می شویم، در یکی از طبقه بندی های زیر قرار می گیرند:

  1. کنترل مستقیم: مشکلاتی که به رفتار خودمان مربوط می شوند
  2. کنترل غیر مستقیم:مشکلاتی که به دیگران مربوط می شوند
  3. عدم کنترل: مشکلاتی که نمی توانیم کاری درباره شان بکنیم، مانند واقعیت های مربوط به گذشته یا وضعیت خود

نگرش عامل برای هر سه نوع مشکل بالا، نخستین گام را در حلقه نفوذ می داند:

مشکلات گروه اول را می توان از طریق تغییر عادتهای خود حل کرد که ما در بخش پیروزی های شخصی یا عادتهای یک، دو و سه در مورد آنها صحبت می کنیم.

مشکلات گروه دوم را می توان از طریق تغییر دادن شیوه های نفوذِ خود حل کرد که به پیروزی های عمومی مرتبط هستند و ما در عادت های چهار، پنج و شش در مورد آنها صحبت خواهیم کرد.

مشکلات مربوط به عدم کنترل  را حتی اگر دوستشان نداشته باشیم، باید با پذیرش شادمانه، راستین و آرام آن مشکلات وزیست کردن در کنار آنها، حل کرد. با این شیوه، به این مشکلات این توانایی را نمی بخشیم تا مارا در کف اختیار بگیرند.

خدایا این شهامت را به ما بده تا آنچه را که می توانیم عوض کنیم، این آرامش را تا چیزهایی که نمی توانیم عوض کنیم را بپذیریم، و این فرازانگی را تا تفاوت این دو را دریابیم.

بنابراین مشکل ما هرچه که باشد، نخستین عمل در دستان ماست: تغییر دادن عادتهای خود، تغییر دادن شیوه های نفوذمان و تغییر دادن نگرشی که نسبت به آن مشکلات داریم که هر سه این اعمال، در حلقه نفوذ ما قرار دارند.

اگر این مطلب را دوست داشتید، سایر مطالب مربوط به کتاب هفت عادت مردمان مؤثر را می توانید اینجا بخوانید.

قسمت قبلی

برای دسترسی به فایل های صوتی و متنی کتاب و همچنین عضویت در گروه جمعی کتابخوانی اینجا را بخوانید.

 

منتظر دیدگاههای سازند، پیشنهادات و انتقادهای شما هستم.

تابان منتظر

آذرماه ۱۳۹۹

یک پاسخ به “(۶)هفت عادت مردمان مؤثر- عادت یک: اقدام به عمل”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و پشتیبانی : ف.کوثری