چی بپوشم، تابان؟
-
دامن سبزآبیِ حریر آدم را تا کجاها که نمی برد
در خروجیِ شرکت را باز می کنم. نسیم دور پاهایم می پیچد. دامنم نسیم را بغل می کند و با هم می رقصند. این رویای من است که حالا در ساعت ۱۲ ظهرِ روز سه شنبه در خیابانی باریک در شهر وین به حقیقت می پیوندد. پارچه ها هم مثل کتابها می مانند. انگار فصل، […]
ادامه مطلب -
صفحه “چی بپوشم تابان” اینجوری شکل گرفت! “آگی: بخش اول”
از همان لحظه مسخِ آگی شدم ! انگار یکی از آرزوهای جوانی من را بر تن کرده بود و در یک متری ام نشسته بود. آرزویی که شاید به تن مادرم و بعد هم خودم نرفت و حالا به قامت بلند و زیبای آگی نشسته بود.
ادامه مطلب